بعضی روزها که از سرکار
یا ورزش برمی گردم خونه، بعد از اینکه مستقیم رفتم سر یخچال و آب خوردم برمی گردم
سمت هال و اتاق ها و بعد تصور می کنم یکی از آدم هایی که دوسشون دارم و خیلی وقته
ندیدمشون از اتاق سمت چپی میاد بیرون و بعد من خیلی تعجب می کنم و با شادی می گم اِ تو اینجا چی کار
می کنی؟ و بعد مسئله چگونگی یهو اومدن و کلید داشتن اون آدم بی اهمیت می شه و می شینیم
به حرف زدن
No comments:
Post a Comment