از خوابی به خوابی دیگه پناه می برم
Thursday, December 31, 2009
Wednesday, December 23, 2009
Tuesday, December 22, 2009
Wednesday, December 16, 2009
Sunday, December 13, 2009
دیشب نصف شبی یکی از پرستارا با دستکش سیاهش "پسرخاله" درست کرده بود و بقیه رو می خندوند..بعد من یاد اون موقع ها افتادم که کوچولو بودم و با دستکشی که هر بندش یه رنگ بود از این "پسرخاله " ها درست می کردیم و خیلی خوشگل می شد و ما کلی ذوق می کردیم...بعد فهمیدم که دیگه یادم رفته چی جوری درست میشن...بعدش یهو فیلسوف شدم و فهمیدم که لابد خیلی چیزای دیگه هم اون موقع ها می دونستم که الان یادم رفته..خیلی چیزا که فقط بچه ها می دونن و اگه یادم مونده بود الان اوضام خیلی بهتربود
Tuesday, December 8, 2009
Monday, December 7, 2009
Subscribe to:
Posts (Atom)