Friday, October 30, 2009

جمعس و بعضیا انقدر دل خوشی دارن که واستن و کباب ظهر جمعشون رو باد بزنن.


من با دست های رنگی از پرهای کلاغ های نیمه جونم اینجا نشستم و به دست های غمگین دوستم فکر می کنم

1 comment: